زمان جاری : دوشنبه 18 تیر 1403 - 4:57 قبل از ظهر
تعداد بازدید 139
|
نویسنده |
پیام |
saharnaz
ارسالها : 5
عضویت: 20 /7 /1394
|
خاطرات جالب و خنده دار
دیروز رفتمکارت عابر بانک رو از مامانم بگيرم حالا مکالمات بين من و مامانم : مامان کارت من کجاست ؟ مامانم :تو کيف کارت ها من : کيف کارت ها کجاست ؟ مامانم : کنار کارت ملى و گواهينامم من:خوب گواهينامت کجاست ؟ مامانم :تو کىف پولم من: خوب کيف پولت کجاست ؟ مامانم :توکيف قهوه يمه ديگه من:خوب کيف قهوه ايت کجاست ؟ مامانم: تو اتاقمه پسره ى ديوونه من پس از بيست دقيقه گشتن من : مامان پىداش نميکنم خودت بيا بده حالا مامانم اومده مستقيم رفته تو اتاق خوهرم اوورده داده ميگه بيا بگير پسره خنگ ******************** همسایمون مبلخریده ،بچش داشت تو کوچه بازی میکرد ، که یدفعه باباش از پنجره سرشو آورد بیرون ، داد زد و گفت : واسه چی بیرون داری بازی میکنی بیا خونه بشین رو مبل!!!! ******************** چند وقت پیشدعوت داشتیم عروسی...موقع شام گودزیلای فامیل (5 سالشه)اومد پیشم نشست...خلاصه دیدم همش با غصه نگا میکنه بش گفتم اجی بلا چت شده حالا؟ میدونید چی گفت ؟نه جون من میدونید چی گفت؟ گفت:روج لب داری؟گفتم :اره خووو گفتش :الان باهاته گفتم:اره تو کیفمه گودزیلا:اخیییش خیالم راحت شد...گفتم الانه غذا بخورم روجم پاک میشه... والا ما هم سن اینا بودیم ...اصن وللش ...ولی میگم بزارین بگم:ما هم سن اینا بودیم بستنی یخی قرمز میخوردیم که لبامون سرخ شه کمی شاد شیم هیییییییییح روزگار ! ******************** دیروز باآبجیم رفتم بیرون بعدازجلو ی کبابی رد شدیم دیدم ابجیم جلو دماغشو گرفته : من :چیه چرا دماغتو گرفتی بوش ک خوبه ابجیم : اخه بو هرچی بهم بخوره دوس دارم بخورم وگرنه حالم بد میشه یه صد متر رفتیم جلو تر چشتون روز بد نبینه بو فاضلاب میومد . گفتم آبجی جان نظرت راجبه این چیه بازم دوس داری بخوری خخخخخخخ ******************** اقا بندهدیشب به اتفاق نامزدم رفته بودیم بیرون میخواستم یکم سربه سرش بزارم راجع به ارواح و جن و این چیزا حرف میزدم حسابی ترسید منم کلی کیف کردم . اقا یدفه ی گربه پرید جلومن و ترانه من یه جیغ بنفش کشیدم و با سرعت نور فرار کردم همینجوری که میدویدم برگشتم اونو نگاه کردم دیدم داره دویدن منو تماشا میکنه یعنی ضایع شدمااا ******************** امروز سرجلسه امتحان بودیم...بعد منم به یه سوال نگاه کردم لامصب دستشوییم گرفت بعد به مراقب جلسه خواستم بگم تا بذاره برم دستشویی.....بین\"روم به دیوار\" و \" گلاب به روت\" یه لحظه گیر کردم گفتم: آقا روم به گلاب دستشویی دارم .....هیچی دیگه سالن امتحان منفجر شد منم الان در افق به سر میبریم
|
|
سه شنبه 21 مهر 1394 - 10:01 |
|
تشکر شده: |
|
|
پاسخ ها
برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.