زمان جاری : جمعه 15 تیر 1403 - 8:07 قبل از ظهر
نام کاربری : پسورد : یا عضویت | رمز عبور را فراموش کردم

تعداد بازدید 101
نویسنده پیام
donya
آنلاین

ارسال‌ها : 5
عضویت: 25 /3 /1394
حکایت آموزنده فقط برو !

يكي از شاگردان شيوانا هميشه روي تخته سنگي رو به افق مي نشست و به

آسمان خيره مي شد و كاري نمي كرد. شيوانا وقتي متوجه بيكاري و بي فعاليتي او شد

كنارش نشست و از او پرسيد چرا دست به كاري نمي زند تا نتيجه اي عايدش شود و زندگي

بهتري براي خود رقم زند.

شاگرد جوان سري به علامت تاسف تكان داد و گفت: «تلاش بي فايده است

استاد! به هر راهي كه فكر مي كنم مي بينم و مي دانم كه بي فايده است. من مي دانم

كار درست چيست اما دست و دلم به كار نمي رود و هر روز هم حس و حالم بدتر مي شود

شيوانا از جا برخاست و دستش را برشانه شاگرد جوانش كوبيد و گفت: «اگر

مي داني كجا بروي خوب برخيز و برو! اگر هم نمي داني خوب از اين و آن، جهت و سمت

درست حركت را بپرس و بعد كه جهت را پيدا كردي آن موقع برخيز و در آن جهت برو! فقط

برو و يكجا منشين! از يكجا نشستن هيچ نتيجه اي عايد انسان نمي شود. فرقي هم نمي

كند آن انسان چقدر دانش داشته باشد! اگر غم و اندوه داري در حين فعاليت و كار به

آنها فكر كن! اگر مي خواهي معناي زندگي را درك كني در اثناي كار و تلاش اين معنا

را درياب. مهم اين است كه دائم در حال رفتن به جلو باشي! پس برخيز و راه برو



دوشنبه 25 خرداد 1394 - 17:40
نقل قول این ارسال در پاسخ گزارش این ارسال به یک مدیر

پاسخ ها


برای نمایش پاسخ جدید نیازی به رفرش صفحه نیست روی تازه سازی پاسخ ها کلیک کنید !
پرش به انجمن :